خواب کیش را
در اغوش مات رفتن...،
فرار پشت پیاده نظام رویاها
و انزوا در قلعه تنهایی...
حال شطرنجی را دارم
که وزیرش استیضاح شده است....
از تمام پیاده نظامش بوی کودتا می اید...
و هیچ رویایی
دل زدن به قلب لشکر کابوس را ندارد
تکلیف این بازی قبل از تمام قاعده ها،روشن است...
خودم را مات می کنم در قلعه ای که
بین کیش های تو،فرقی نمی گذارند...
وقتی داشته و نداشته ام
یک قلعه به وسعت تنهایی باشد
همیشه محاصره ام
میان کابوس هایی که با شبیخون های تو،توفیری ندارند...
من به دموکراسی هیچ سیاه سفیدی
به اندازه عمق استبداد تو
باور ندارم..
و انزوا در قلعه تنهایی...
حال شطرنجی را دارم
که وزیرش استیضاح شده است....
از تمام پیاده نظامش بوی کودتا می اید...
و هیچ رویایی
دل زدن به قلب لشکر کابوس را ندارد
تکلیف این بازی قبل از تمام قاعده ها،روشن است...
خودم را مات می کنم در قلعه ای که
بین کیش های تو،فرقی نمی گذارند...
وقتی داشته و نداشته ام
یک قلعه به وسعت تنهایی باشد
همیشه محاصره ام
میان کابوس هایی که با شبیخون های تو،توفیری ندارند...
من به دموکراسی هیچ سیاه سفیدی
به اندازه عمق استبداد تو
باور ندارم..
نظرات شما عزیزان: